من روز پنج شنبه 9 مارچ به خونه برگشتم و قصری که مامان و بابا برام آماده کرده بودند رو افتتاح کردم.یه تخت خوشگل که خوابشم نمیدیدم!!از روزی که اومدم بابا مامان شیفتی می خوابن و شیفتی کارای خونه رو میکنن و شیفتی منو بغل می کنن و خلاصه یه ذزه وقت خالی براشون نزاشتم.